بی معرفتی است وقتی از زمین و آسمان، انس و جان، نبات و حیوان و هر ذره ای نالهي "یا حسین" بلند است، از این گوشه شبکه مجازی نوایی شنیده نشود. پرچمی بر افراشتیم و سیاهی زدیم در و دیوار را؛ گلاب پاشیدیم و آب و جارو زدیم راه را تا این کلبه درویشی رنگ و بوی خیمه عزای فرزند غریب زهرا(س) را بگیرد. این حسینیه مجازی هر روز میزبان شماست تا کمی از کربلا بگوییم و برای سردار بی یاورش نوحه سر دهیم:
امروز در کربلا چه خبر است/ 2
دوم محرم الحرام ورود امام حسین علیه ااسلام به سرزمین کربلا سال 61 قمری
نزول اجلال حضرت سیدالشهدا علیهالسلام به زمین کربلا، روز پنجشنبه دوم محرم سال شصت و یک هجری قمری بوده است.
در مقتل ابى اسحاق اسفراینى آمده است که: امام علیه السلام با یارانش حرکت مى کردند تا به بلده اى رسیدند که در آنجا جماعتى زندگى مى کردند، امام از نام آن بلده سؤال كرد. پاسخ دادند: "شط فرات" است. آن حضرت فرمود: آیا اسم دیگرى غیر از این اسم دارد؟ جواب دادند: "کربلا". پس گریست و فرمود: این زمین، به خدا سوگند زمین کرب و بلا است! سپس فرمود: مشتى از خاک این زمین را به من دهید، پس آن را گرفته بو کرد و از گریبانش مقدارى خاک بیرون آورد و فرمود: این خاکى است که جبرئیل از جانب پرودگار براى جدم رسول خدا آورده و گفته که این خاک از موضع تربت حسین است، پس آن خاک را نهاد و فرمود: هر دو خاک داراى یک عطر هستند!
در این روز، حر بن یزید ریاحى نامه اى به عبید الله بن زیاد نوشت و در آن نامه، او را از ورود امام حسین علیه السلام به کربلا آگاه ساخت.
امام علیه السلام فرزندان و برادران و اهلبیت خود را جمع کرد و بعد نظرى بر آنها انداخت گریست و گفت: خدایا! ما عترت پیامبر تو محمد صلى الله علیه و آله و سلم هستیم، ما را از حرم جدمان راندند، و بنى امیه در حق ما جفا روا داشتند. خدایا حق ما را از ستمگران بستان و ما را بر بیدادگران پیروز گردان.
امام علیه السلام پس از ورود به سرزمین کربلا به اصحاب خود فرمود: "الناس عبید الدنیا و الدین لعق على السنتهم یحوطونه ما درت معایشهم فاذا محصوا بالبلأ قل الدیانون"
"مردم، بندگان دنیا هستند و دین را همانند چیزى که طعم و مزه داشته باشد، مى انگارند و تا مزه آن را بر زبان خود احساس مى کنند، آن را نگاه مىدارند و هنگامى که بناى آزمایش باشد، تعداد دینداران اندک مى شود."
سپس امام حسین علیه السلام به بزرگانی از کوفه که میدانست بر رای خود ثابت قدم مانده اند، نامه ای نوشت و در آن، ضمن یادآوری سابقه کوفیان در عهد شکنی، آنها را به وفای به عهد خویش در دعوت امام به کوفه توصیه کرد. امام علیه السلام نامه را بست و مُهر کرد و به قیس بن مسهر صیداوى داد تا عازم کوفه شود.
به دنبال اطلاع عبید الله از ورود امام (ع) به کربلا، نامه اى بدین مضمون به حضرت نوشت: "به من خبر رسیده است که در کربلا فرود آمدهاى، و امیرالمؤمنین یزید! به من نوشته است که سر بر بالین ننهم و نان سیر نخورم تا تو را به خداوند لطیف و خبیر ملحق کنم و یا به حکم یزید بن معاویه باز آیى؛ والسلام "
چون این نامه به امام رسید و آن را خواند، امام آن را پرتاب کرده، فرمود: "رستگار نشوند آن گروهى که خشنودى مخلوق را به چشم خالق خریدند." فرستاده عبید الله گفت: اى ابا عبدالله! جواب نامه؟ امام فرمود: این نامه را جوابى نیست! زیرا بر عبیدالله عذاب الهى و ثابت است. چون قاصد نزد عبیدالله بازگشت و پاسخ امام را بگفت، ابن زیاد بر آشفت و به سوى عمر بن سعد نگریست و او را به جنگ حسین فرمان داد. عمر بن سعد از قتال با حسین علیه السلام عذر خواست. عبیدالله گفت: پس آن فرمان ولایت "رى" را باز پس ده! عمر بن سعد که شیفته ولایت "رى" بود، از عبیدالله فرصت خواست تا فکر کند. او علی رغم اینکه در این مدت توسط افراد زیادی از دوستان و عشیره از قتال با امام حسین(ع) منع شد اما سرانجام نتوانست در برابر وسوسه دنیا مقاومت کند و راهی کربلا شد.
روایت شرافت/ احادیثی از عظمت و حرمت زمین کربلا
درباره عظمت و حرمت سرزمین کربلا احادیث فراوانی وارد شده است که در حسینیه امروز به مناسبت ورود امام حسین(ع) به کربلا، تعدادی از این احادیث را در زیر میخوانید:
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم در ضمن حديث بلندى مىفرمايند: «كربلا پاكترين بقعه روى زمين و از نظر احترام بزرگترين بقعهها است و الحق كه كربلا از بساطهاى بهشت است.» (بحار الانوار، ج 98، ص 115 و نيز كامل الزيارات، ص 264)
امير المؤمنين عليه السلام خطاب به خاك كربلا فرمود: «چه خوشبويى اى خاك! در روز قيامت قومى از تو بهپا خيزند كه بدون حساب و بى درنگ به بهشت روند.» (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 4، ص 169)
امام صادق عليه السلام فرمود: «سرزمين كربلا و آب فرات، اولين زمين و نخستين آبى بودند كه خداوند متعال به آنها قداست و شرافت بخشيد.» (بحار الانوار، ج 98، ص 109 و نيز كامل الزيارات، ص 269)
امام صادق عليه السلام فرمود: «هيچ پيامبرى در آسمانها و زمين نيست، مگر اين كه مىخواهند خداوند متعال به آنان رخصت دهد تا به زيارت امام حسين عليه السلام مشرف شوند، چنين است كه گروهى به كربلا فرود آيند و گروهى از آنجا عروج كنند.» (مستدرك الوسائل، ج 10، ص 244، به نقل از كامل الزيارات، ص 111)
امام صادق عليه السلام فرمود: «جايگاه قبر امام حسين عليه السلام درى از درهاى بهشت است.» (كامل الزيارات، ص 271، باب 89)
امام صادق عليه السلام فرمود: «كربلا را زيارت كنيد و اين كار را ادامه دهيد، چرا كه كربلا بهترين فرزندان پيامبران را در آغوش خويش گرفته است.» (كامل الزيارات، ص 269)
امام باقر عليه السلام فرمود: «اگر مردم مى دانستند كه چه فضيلتى در زيارت مرقد امام حسين عليه السلام است، از شوق زيارت مى مردند.» (ثواب الاعمال، ص 319، به نقل از كامل الزيارات)
منبر
رجانیوز بر اساس ذائقههای مختلف خوانندگان هر روز فایل صوتی سه سخنران مطرح و برجسته کشور حجج اسلام انصاریان، پناهیان و هاشمی نژاد را که به صورت سلسلهای در ایام محرم ایراد کردهاند، منتشر میکند.
شب دوم سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حسین انصاریان در خصوص اصحاب حضرت سید الشهداء عليه السلام و مصداق ارزشها در دهه اول محرم سال سال گذشته در هیئت صاحب الزمان تهران
شب دوم سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین پناهیان با موضوع "گامی به سوی جامعه مهدوی" در دهه اول محرم سال سال گذشته در مهدیه تهران
شب دوم سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین هاشمی نژاد در مورد "سیره اخلاقی امام حسین علیه السلام"
سخنرانی مکتوب/2
چرا سيّدالشّهدا (ع) تنها شد
روز گذشته بخش اول سخنرانی حجت الاسلام والمسلمين سيد محمد مهدی ميرباقری که در آن به تحلیل و تفسیر عبارت "و الوتر الموتور" زیارت عاشورا پرداخته شده بود، از نظر خوانندگان گذشت. بخش دوم این سخنرانی که به عوامل تنهایی حضرت سیدالشهدا(ع) اشاره داشته است، در ادامه میآید.
2. عوامل تنهايي وليّ خدا
چه عواملي موجب تنهايي سيدالشهدا(ع) شد؟ مرحوم علامه طباطبايي (رض) فرموده بودند: «همه كتاب وسايل الشيعه را از اول تا آخر مطالعه كردم تا ببينم چند روايت فقهي از سيدالشهدا(ع) نقل شده است، سه روايت بيشتر پيدا نكردم»! معناي اين حرف اين است كه مردم، سيدالشهدا(ع) را در حدّ يك مسئلهگو هم قبول نداشتند؛ در حاليكه ابوهريرهها به اسم صحابي، مراجع صاحب فتوا شده بودند؛ همهي اينها نشان ميدهد كه وليّ خدا با سازماندهي قبلي تنها شده بود.
در اينجا عوامل تنهايي وليّ خدا را بر ميشماريم با تذكر به اين نكته كه، با حركت سيدالشهدا(ع)، كار برعكس و توجه به اهل بيت شروع شد؛ تا جايي كه در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) به اوج رسيد.
1/2ـ شبههها و فتنهها
عواملي كه موجب تنهايي وليّ خدا ميشوند، دو دسته هستند؛ شبههها و فتنهها. كه وقتي اين دو با هم تركيب شوند، به شدت كارگر ميشوند؛ شبهات فضا را تاريك ميكند و در این فضا فتنهها تأثيرگذار ميشوند. و الّا در فضاي روشن، فتنهها كارساز نيستند.
اعلان بينيازي نسبت به وليّ خدا و طرح "حسبنا كتاب الله" اولين و اساسيترين شبههاي است كه از زمان حيات خود پيامبر اكرم(ص) آغاز شد. مورخان اهل سنت از جمله، طبري نوشتهاند: در آخرين روزهاي حيات پيامبر(ص) در حاليكه مردم در منزل حضرت بودند، فرمودند: دوات و قلم بياوريد تا چيزي بنويسم كه بعد از من گمراه نشويد. كسي گفت: "إنّ الرجل ليهجر حسبنا كتاب الله" به فارسي يعني هذيان ميگويد! از قرائن تاريخي پيداست كه گوينده اين سخن كيست، شيعه و سني هم متّفقند كه او كيست. البته؛ متأسفانه عدّهاي از علماي اهل سنت اين جريان را توجيه كرده و گفتهاند: اين حرف بدي نيست. او در دوره خلافتش نيز ميگفت: «آن روزي كه پيامبر آن جمله را فرمود، ميخواست مسئلهي خلافت را مطرح كند، ولي من صلاح مسلمانان ندانستم».
جريان از اينجا شروع شد كه، اسلام نياز به "وليّ" ندارد؛ بلكه كتاب براي ما كافي است، در حالي كه شيعه و سني متواتر نقل كردهاند كه حضرت به روشني فرمودند: «إنّي تاركٌ فيكم الثّقلين كتاب الله و عترتي» البته بعضي از سنّيها اين روايت را نيز تحريف كرده، گفتهاند: "كتاب الله و سنتي!"
شبهه از اينجا شروع شد كه گفتند: قانون خدا وجود دارد؛ فرموده: نماز بخوانيد، ميخوانيم، روزه بگير، ميگيريم، حج برو، ميرويم و... به جايي رسيد كه به تدريج گفتند: نوشتن حديث معنا ندارد بايد كتاب خدا را حفظ كنيم؛ چون اگر بخواهيم حديث بنويسيم، كتاب خدا از بين ميرود؛ لذا نوشتن حديث پيامبر را در زمان خليفهي اول منع كردند، البته به اين علّت كه احاديث پيامبر خاتم(ص)، صراحت بر فضايل اهل بيت(ع) دارد. اين شبهه ظاهر فريبندهاي هم داشت؛ چون ميگفتند روايت به اندازة قرآن اهميت ندارد؛ لذا نگذاريد قرآن از بين برود، در حالي كه مفسّر قرآن، كلام رسول خدا(ص) است. «لتبيـّن للنّاس ما نزّل إليهم»[4] روشن است كه اگر براي قرآن تبيينكنندهاي نباشد، متشابهات آن به دلخواه افراد، معنا ميشود.
2/2ـ جعل شخصيت در مقابل اهل بيت(ع)
بعد از اينكه جلوي نشر فضايل اهل بيت عليهم السلام را گرفتند، كمكم شروع به جعل شخصيت و شخصيت عليالبدل كردند، كه در دنياي سياست كار رايجي است؛ لذا در مقابل اميرالمؤمنين(ع) كه صاحب فضايل است، براي ديگران جعل فضيلت كردند. معاويه دو كار انجام داد: اول، اينكه احدي حق ندارد نقل حديث در فضايل علي و اهل بيت كند، (اگر كرد، او را بكشيد)، دوم، به استاندارانش دستور داد براي عثمان و شيخين فضيلت نقل كنيد. كار جعل فضايل به حدي رايج شد كه خود معاويه گفت: بس است. چون جعلياتي مانند "مَثَل اصحاب من، مَثَل ستارگان آسمان است، به هر كدام اقتدا كنيد، هدايت ميشويد، خلاف صريح قرآن است"، چون قرآن ميگويد: "داخل صحابه منافق هم وجود دارد."
[4] ـ سورهي نحل (16)، آيهي 44.
روضه
فایل صوتی روضه و مداحی وروديه كربلا با صداي حاج محمود کریمی
پیر غلام/2
هر روز به یاد پیرغلامان اهل بیت(ع) یک مداحی از دهههای گذشته را منتشر میکنیم.
صوت زير مربوط به مرحوم حجتالاسلام والمسلمين كوثري مداح ويژه امام خميني و حسينيه جماران است كه امام راحل در زمان مرثيهخوانيهاي وي به پهناي صورت اشك ميريختند.
گفتوگوی عاشورایی/2
بخش اول گفتوگوی تفصيلي رجانيوز با حاج سعید حدادیان که در مورد مبانی عقلی و نقلی عزاداری بود، روز گذشته منتشر شد. بخش دوم این گفتوگو به بحث در مورد موضوعهايي مانند بيان مسائل سياسي در هيئتها، بينش مداحان، دليل هجمههاي جريانهاي ضد انقلاب به مجالس عزاداري امام حسين(ع) اختصاص دارد که حداديان در مورد فتنه 88 و خاطره عاشورای آن سال مسجد دانشگاه و همچنین نقش مداحان و هیئات مذهبی در مهار فتنه و افشاگریها نكاتي را عنوان كرد.
متن بخش دوم و پاياني اين گفتوگوي را از اينجا بخوانيد.
عزادار حقیقی/2
مروری بر مراتب عزادارن اباعبدالله الحسین(ع) از کتاب عزادارن حقیقی نوشته استاد محمد شجاعی
مرتبه دوم عزاداری
در اين مرتبه، عزادار غم و نارضايتى خود را به شكلهاى گوناگون از قبيل گرفتگى چهره، گرفتن حالت بغض و گريه (تباكى)، گريه كردن، پوشيدن لباس عزا، به سينه و سر زدن و... بروز مىدهد و در اين كار، گاهى تنها و گاهى به همراه ديگران عزادارى مىكند.
در اين مرتبه، عزادار در درون خود با حسّ غريبى روبروست كه بين او و امام حسين علیهالسلام پيوند و رابطه ويژهاى برقرار مىكند. عزادار در اين مرتبه، نوعى انس و الفت و نيز نوعى كشش و نياز به آن حضرت پيدا مىكند و همين يافت درونى و نيز نسبت و انس غريب، او را وادار مىكند كه براى آن حضرت گريه كند و نيز در عزادارى ايشان شركت كند.
گرايش عزاداران كليمى، مسيحى و پيروان ساير مذاهب - كه براى امام حسين علیهالسلام گريه مىكنند -و نيز احساسى كه به آن حضرت دارند، نشاندهنده اين حقيقت است كه حضرت براى آنها يك "غريب آشنا" است.
حقيقت اين است كه همه معصومين علیهمالسلام به خصوص وجود مقدس سيدالشهدا علیهالسلام در وجود همه انسانها حضور و پرتويى دارند كه ما در اينباره در مرتبه چهارم عزادارى توضيح كافى و مبسوط دادهايم.
معمولاً نفوذ اين "غريب آشنا" به درون قلب عزادار و ايجاد محبت و شدت گرفتن آن، رفته رفته او را به سوى مرتبه سوم عزادارى مىكشاند.
مرتبه سوم عزادارى
در اين مرتبه كه شيعيان حضرت بيشترين اعضاى آن را تشكيل مىدهند، عزادار تنفر و اعتراض خود را نسبت به عاملين مصيبت و جنايتكاران در حق سيدالشهدا علیهالسلام و يارانش و بهطور كلى همه اهل بيت علیهمالسلام اظهار مىكند و بر آنها لعن و نفرين نثار مىكند؛ آنچه موجب شده كه عزادار از مرتبه دوم به مرتبه سوم ترقى كند، شناخت و معرفتى است كه عزادار بهوجود مقدس سيدالشهدا علیهالسلام پيدا كرده و اعتقاد بالاترى است كه نسبت به آن حضرت و آيين او يافته است.
شناخت بيشتر سيدالشهدا علیهالسلام و اعتقاد بالاتر و بيشتر به مقام آن حضرت و فهم محدود و نسبى درباره قيام ايشان در برابر يزيد و يزيديان، موجب شده كه عزادار از مرتبه دوم به مرتبه سوم ترقى پيدا كند. همچنين علاوه بر عوامل ذكر شده، شدت يافتن انس و محبت به آن حضرت، عواطف و احساسات عزادار را رقيقتر و بيشتر كرده است؛ و تا جايى كه عزادار در درون خود از يك سو به عنايت حضرت و از سوى ديگر به گريه و آه و سوز براى ايشان و نيز اعلان برائت و بيزارى از قاتلان او احساس نياز بيشترى مىكند. در اين مرتبه عزادارى به نيّت كسب ثواب، برآورده شدن حاجتها و عرض ادب صورت مىگيرد.
از بررسى اين سه مرتبه به خوبى فهميده مىشود كه عنصر اصلى در اين سه مرتبه، عنصر عواطف و احساسات است. بررسى دقيق آثار هنرى، نوحهها و اشعار عاشورايى به خوبى نشان مىدهد كه عزادارى در اين سه مرحله غالباً در سطح عواطف و احساسات است و عزادار به مراحل و مراتب بالاتر راه پيدا نكرده است.
در یک قدمی بهشت و جهنم/2
شرحی مختصر بر زندگی یکی از یاران و دشمنان امام حسین(ع)
بهشت/ حربن یزید ریاحی
"حر بن یزید بن ناجیه ریاحی" در میان قوم خود از عزت و احترام زیادی برخوردار بود. ابن زیاد، حر را که از سران کوفه به شمار میرفت، برای رویارویی با امام حسین(ع) فرا خواند و با هزار سوار به سوی کاروان او فرستاد. حرّ، اولین کسی بود که راه را بر امام(ع) بست و از ورود او به کوفه یا بازگشتش به مدینه جلوگیری كرد. حرّ، علیرغم این که برای رویارویی با امام آمده بود، رفتارش خالی از ادب نبود.
امام حسین(ع) و لشگر حرّ، در راه کربلا در برابر هم قرار گرفته بودند. امام به منادی خود فرمود برای نماز عصر اذان بگوید.
پس از نماز، امام حسین(ع) رو به لشگریان حرّ کرد و پس از حمد و ثنای خدا فرمود: «...اگر فرمانروایی ما را خوش ندارید و میخواهید درباره حق ما نادان بمانید و نظرتان چیزی غیر از آن است که در نامههایتان به من نوشتید و فرستادگان شما به من گفتند، اکنون باز میگردم.»
حرّ گفت: «به خدا سوگند، من نمیدانم این فرستادگان و این نامهها که میگویی چیست؟»
امام به یکی از یارانش فرمود: «ای عقبة بن سمعان! آن دو خورجین را که نامههای ایشان در آن است بیرون بیاور.» عقبه نامهها را آورد و جلوی امام خالی کرد.
حرّ گفت: «ما از آن کسان نیستیم که این نامهها را به تو نوشتهاند. ما فقط دستور داریم که از وقتی تو را دیدیم، از تو جدا نشویم تا به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد ببریم.»
امام حسین فرمود: «این آرزویی بیش نیست و محال است من با تو نزد عبیدالله بروم.»
امام حسین(ع) پس از آن که نماز عصر را در "ذوحسَمَ" به جا آورد و با لشگریان حرّ احتجاج كرد، به اصحاب خود دستور داد: "به سوی مدینه باز گردید" اما لشگر حرّ از بازگشت آنان جلوگیری کرد.
امام حسین(ع) به حر فرمود: "مادرت به عزایت بنشیند! از ما چه میخواهی؟"
حرّ گفت: "غیر از شما، هر کس از تبار عرب بود و چنین میگفت، من نیز میگفتم مادرش به عزایش بنشیند، ولی به خدا نمیتوانم نام مادر تو را جز به نیکی ببرم." امام حسین فرمود: از من چه میخواهی؟
گفت: «میخواهم شما را نزد امیر عبیدالله بن زیاد ببرم.»
فرمود: «به خدا من همراه تو نخواهم آمد.»
حرّ گفت: «من نیز به خدا سوگند، دست از تو بر نخواهم داشت.»
این سخنان سه بار میان امام و حرّ رد و بدل شد و سرانجام حرّ گفت: «من دستور جنگ با شما را ندارم. اما دستور دارم از شما جدا نشوم تا با من به کوفه بیایید. اکنون که از آمدن به کوفه خودداری میکنید، پس راهی را در پیش بگیرید که نه به کوفه برود و نه به مدینه؛ و نه حرف من باشد، نه حرف شما؛ تا در این باره نامهای به عبیدالله بنویسم. شاید خدا راهی پیش آرد که سلامت دین من در آن باشد و دربارهی شما مرتکب گناهی نشوم.»
اینجا بود که امام(ع)از راه «قادسیه» (که به کوفه میرفت) به سمت چپ حرکت کرد و حرّ و همراهانش نیز به دنبال او به راه افتادند.
حرّ بن یزید ریاحی هنگامی که دید سپاه کوفه در جنگ با حسین(ع) مصمم است، به عمر بن سعد گفت: «آیا با حسین، جنگ خواهی کرد؟»
عمر پاسخ داد: «آری، به خدا سوگند جنگی کنم که آسانترین اتفاقش افتادن سرها و بریدهشدن دستها باشد.»
حر گفت: «آیا پیشنهادش راضیتان نکرد؟»
ابن سعد گفت: «اگر به دست من بود، می پذیرفتم، ولی امیر تو، عبیدالله، نپذیرفت.»
حرّ که دید ابن سعد در جنگ با امام(ع) مصمم است، عقب رفت و در کنار لشگر ایستاد.
حرّ از آن جا که ایستاده بود، کناره گرفت و اندک اندک به سوی سپاه حسین(ع) رفت. مهاجر بن ادس (که در لشگر عمر سعد بود) به او گفت: «ای حرّ می خواهی چه کنی؟ میخواهی حمله کنی؟»
حرّ پاسخی نداد و لرزه اندامش را فرا گرفت.
مهاجر گفت: «به خدا کار تو مرا به شک انداخته است. من در هیچ جنگی تو را به این حال ندیده بودم. هرگز ندیده بودم این گونه از ترس جنگ بلرزی. اگر به من می گفتند دلیرترین مردم کوفه کیست، تو را نام می بردم. پس این چه حالی است که در تو میبینم؟!»
حر گفت: «به خدا سوگند خود را در میان بهشت و جهنم می بینم و جهنم را بر نمیگزینم، گرچه پاره پاره شوم و مرا بسوزانند.»
این را گفت و اسب خود را هی کرد و به حسین(ع)پیوست.
جهنم/ جبيره بحلي
خیلیها یکی از اصلیترین دلایل هدایت شدن جناب حرّ را در این میدانند که او در برابر امام(ع) ادب را رعایت کرد. اگر رعایت ادب موجب شد تا حرّ از یک قدمی جهنم مسیرش را به سوی بهشت تغییر دهد، بودند کسانی هم که با بی ادبی خود بر سرعت وارد شدن خویش به آتش دوزخ افزودند. یکی از این افراد، ملعونی به نام جبیره بحلی بود.
او يكي از ياران عمر سعد بود که پس از شروع جنگ در مقابل خندق هايي كه امام حسين(ع) براي حفاظت اهل بيت دور خيمه ها كنده بود و پر از آتش كرده بود، ايستاد و صدا زد: اي حسين آيا عجله كردي به آتش دنيا قبل از آتش آخرت؟
امام حسين(ع) به اصحاب فرمود اين مرد كيست؟ عرض كردند: جبيره حبلي.
امام حسين(ع) فرمود: خداوندا او را در دنيا و قبل از آخرت بسوزان. هنوز دعاي امام حسين(ع) در حق او تمام نشده بود كه اسب او خيز برداشت و او را با سر در خندق پرتاب كرد و سوخت.
رسم ارادت/2
وقتی نوحه جان میگیرد
گذری بر رسوم عزاداری محرم در خوزستان
عزاداری اهالی جنوب با سینه زنی و نوحه خوانی خاص آنان و با صدای حزن انگیز سنج و دمام شور میگیرد.
سنج، دمام و بوق هر سه از سازهای تشکیلدهنده همنوازی در آیین عزاداری ایام محرم در اکثر مناطق جنوبی ایران است که سابقه آن به بیش از ۱۰۰ سال میرسد و آن طور که نقل شده، حاصل مراودات دریایی ساحل نشینان جنوب ایران با مسلمانان آفریقاست. زنگبار آفريقا و مسلمانان آن بـه عزاداري با اين سازها پـرداخته و ملوانان چون وجه مشترك دردها و غمهاي خودشان را با آنان احساس كرده، از اين سازها در مراسم عزاداري خود در ايران استفاده كرده و نسل به نسل تحويل ما شده است. بوق مخصوص از شاخ بلند و پیچ دار گاو، گاومیش، بز و یا گوسفند ساخته میشود که دمیدن در آن و بهصدا درآوردن آن کار بسیار مشکلی است. در گـذشته دور به علت نـبود سيستم اطلاع رساني و صـوتي با نواختن سنج و دمام ساكنين محلات را جهت عزاداري خبردار ميكردند.
در آبادان، مجموع نوازندگان دمام و سنج بین پنج، هفت و گاهی نه نفر متغیر است، بهطوری که یک نفر بهعنوان "اشکون" در جلوي صف دمام زنان قرار میگیرد و سایر نفرات در طرفین او میایستند. در پایین صف دمام زنان، یک سنج زن قرار دارد و سایر سنج زنان در لابلای دمام زنان جای میگیرند و براساس نت مشخص، نوای سنج و دمام را مینوازند.
وقتی نوحه جان میگیرد
اما نوحه خوانی مردم جنوب نیز حال و هوای خاصی دارد. پس از سلام و دعاى آخرين روضه خوان بـلافاصله بوق به صدا در مى آيد و پس از پايان نوازندگي سينه زني شروع ميشود.
ابتدا شخصی بهعنوان سرخوان با تاني و آهسته و آرام نوحهخواني را آغــاز ميكند و سينه زنان يكي پس از ديگري به جمع سينه زني اضافه ميشوند و زماني كه حلقه سینه زنی به اندازه كافي بزرگ شد، نوحه خوان اصلي به نوحه ميپردازد.
تكنيك اصـلي این نوع نوحه خوانی به اين شكل است كه نوحه اول را از لب و قسمتي از فضاي دهان و نوحه دوم را از فضاي كامل دهان و نوحه سوم را از حلق و حنجره سر ميدهد. در اين موقع سينهزن شور و حال زيادي به خود گرفته و خود را براي اعلام واحد نوحه خوان آماده ميكند.
دخیل بر ضریح "شیدانه"
"شيدانه" در مناطقي همچون خوزستان، از عناصر اصلي عزاداري محرم است. شيدانهها اتاقكهاي چوبي تزيين شدهاي هستند كه در ايام محرم، در گذرگاهها بخصوص در مقابل مساجد، تكايا، هياتهاي عزاداري قرار ميگيرند. شيدانه معمولا محل تجمع و توزيع نذورات مردم است كه در قالب بستههاي خوراكي در بين مردم پخش ميشود.
درخصوص تاريخچه ظهور شيدانه اينگونه روايت است از آنجا كه در گذشته شرايط سفر به كربلا دشوار بود و همه توانايي زيارت ضريح امام حسين(ع) را نداشتند، در بين مردم ضريح كوچكي ساخته شد كه مردم نذورات خود را در آن ريخته و به نيت ضريح امام حسين(ع) آن را زيارت ميكردند و به آن "شيدانه" يا "شبيه دانه" ميگفتند.
مراسم چوب بازي که به آن "چلابزني" یا "كربزني" نیز میگویند از ديگر مراسمات شهرهاي خوزستان است كه به عنوان نمادی از صحنه جنگ كربلا برگزار ميشود. اين مراسم علاوه بر خوزستان، در مناطق مركزي و شرقي كشور نيز مرسوم است.
کتاب /1
یاران شیدای حسین بن علی علیه السلام
تألیف: حجت الاسلام و المسلمین آقاتهرانی
کتاب یاران شیدایی حسین بن علی علیه السلام به قلم حجتالاسلام والمسلمین مرتضی آقا تهرانی در مورد ویژگی های یاران حسین بن علی علیه السلام نوشته شده است. این کتاب به صورت گذرا به بررسی زندگی یاران شهدای کربلا پرداخته است.
نویسنده در مقدمه این کتاب، توضیحات مبسوطی از محتویات آن ارائه کرده و مينويسد:
«پس از شكر خدا بر اين كار و نثار عاليترين تحيات به رهپويان حق و حقيقت و ياران آنها، اموري در اين نوشته مورد ملاحظه قرار گرفته است. اين كار را پيش از اتمام تز دكترايم شروع كردم تا هديهاي به رهنماي كلّ انسانيت، حسين (علیه السلام ) باشد. به اميد اين كه به استاد راهنماي بيگانه از دين رو نياوريم و از اقيانوس علم امامت و ولايت خوشهاي برچينيم.
مناسب است پيش از آغاز مباحث، نكات خاصي را بيان كنم:
1. در اين نوشتار از اسناد دست اول به حد وسيع بهره گرفته شده است؛
2. چون مباحث تاريخي است و كمتر به تحليل پرداخته شده، سخني بيسند در متن نيامده است؛
3. چون از مراتب شهداي كربلا بيخبر بودم، نام آن ياران بر اساس زمان شهادت رتبهبندي كردم؛
4. چون آمدن ياران از مدينه، مكه، بين راه مكه تا عراق و برخي در كربلا بوده است، فصلي به مسير و راه كربلا و ديگر فصل به كربلا و شام اختصاص داده شده است؛
5. چون در نوشتهها كمتر عبرتآموزي ديده ميشود، بنابراين، نوشته مزين به عبرتها شده كه فرمودهاند: "ما اكثر العبر و اقلالاعتبار؛ چه بسيارند عبرتها، اما عبرتگيري اندك است"، به اميد آن كه اين ماجراها، عبرتآموز همگان باشد؛
6. براي پرهيز از تكرار ملالآور، گاه تلفيقي از چند خبر را در خبري آوردهام، ولي هيچگاه خبري بيسند نيامده است تا براي اهل مطالعه امكان مراجعه به متن اصلي هميشه وجود داشته باشد؛
7. چون نوشتار به فارسي تأليف يافته است، از بيان عربي پرهيز داشتهام، مگر عبارتي كه به نظر مهم آمده يا انتسابي به حضرات معصومين (عليهمالسلام) داشته باشد.
8. به دلايل گذشته، از زينت در اسامي پرهيز كردهام تا مطالعه بر فارسي زبانها راحتتر آيد؛
9. از ارجاع دادن شهيدي به شهيدي براي پرهيز از تكرار بهره بردهام و به اختصاصات و ويژگي هر كدام بيشتر نظر شده تا مباحث با موضوع خود همخواني يابد؛
10. نميگويم كه اين كاري تمام است؛ اگر نقد يا نقصي در آن يافتيد، از آن براي اصلاح در چاپهاي آينده بهره خواهيم گرفت؛
11. تلاش شده ترجمهها به متن نزديك و گويا باشد، بنابراين، نه ترجمهاي است آزاد و نه منجمد در عربي؛
12. از اعرابگذاريها در حد امكان و لازم دريغ نشده تا خواننده را بهتر كمك رساند.»
مرتبط:
حسينيه رجا / روز اول: امروز كربلا چه خبر است/ اولين شهيد راه خون/ عزاداری محرم در تهران قدیم/ صوت سخنراني و مداحي از هاشمينژاد، انصاريان، ارضي، كريمي
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : روز دوم حسينيه رجا, گفتوگوي امام حسين(ع) و حرّ, دعاي سيدالشهدا, كتاب ياران شيدا, ,